- شرع هم یک نظام مولویتی دارد؛ یک نظام حکمرانی و حکمسازی و تقنینی و اجرایی برای خود دارد که از این به مولویت مولا تعبیر میکنیم و در این نظام حکم سازی و حکمرانی مقرراتی دارد و ثواب و عقابهایی وجود دارد و این مثل نظام عرفی حقوقی الزاما منطبق بر آنچه عقل میگوید نیست.
- اما در وجه چهارم میگوییم گناهان و طاعات، آثار وضعی در این دنیا دارند که خواه و ناخواه بر آن مترتب میشود این یک نوع آثار مترتب بر طاعات و معاصی است که آثار وضعی دنیوی است که از آن به آثار وضعی تکوینی دنیوی تعبیر میشود که در اینجا به قرار مولا مترتب نمیشود و واقعیتی است که به شکل علی و معلومی محقق میشود.
- در رابطه اعمال با نظام مجازات اخروی و ثوابها و عقابها، دست کم این چهار نظریه است: 1. این کارهای ما هیچ رابطه عینی واقعی با آنجا ندارد، فقط به قرار و اعتبار معتبر است. 2. رابطه اینها رابطه اقتضایی است.
3. رابطه اینها علیت تامه است. 4. عینیت است که همین ملکوتی که همراه با این عمل است یعنی اینکه این اعمالی که ما در دنیا داریم یک ملکوتی دارد که ما وقتی منتقل به آن عالم میشویم خود آن تبدیل به این
ثواب و عقابها میشود. - اگر نظر سه و چهار را در این چینش بپذیریم، دیگر مولویت یک نظام مستقلی نیست بلکه تابعی از همان چیزی است که در این عالم وجود دارد و آن هم در حسن و قبح و احکام عقل قطعی وجود دارد.
- ممکن است کسی نسبت به دلیل چهارم بگویدکه کبرویاً درست است اما آن طرف را اثبات نمیکندکه هر چه عقل میفهمد از استحقاق مدح و ذم میفهمد حتماً علت است یا عینیت با ثواب و عقاب دارد مگر اینکه کسی بگویدکه من دلیلی دارم که همه اعمال ما یک ملکوتی دارد و یک بازتابی دارد.
در چهلمین جلسه از مباحث درس خارج فقه روابط اجتماعی، استاد معظم آیت الله اعرافی پس از بیان خلاصهای از مباحث گذشته به بیان تقریر چهارم در ذیل گام دوم برای اثبات ملازمه بین حکم عقل و شرع پرداختند که لازم است جهت بهرهمندی از تفصیل مطالب مذکور صوت جلسه این درس را استماع فرمایید.