- با توجه به تقریر دوم حسن و قبح یک واقعیت اجتماعی، عقلایی و قراردادهایی از این قبیل نیست بلکه حسن و قبح یک امر واقعی نفس الامری است و دارای منشأ انتزاع است و عقل آن را میفهمد و خدا و غیر خدا هم ندارد مثل اجتماع نقیضین و ارتفاع نقیضین است.
- در در استدلال بر ملازمه اگر حسن و قبح را به تطابق آراء عقلا یا حتی به نظریات دیگر، لذت و ألم، عواطف، شرایط روحی و امثال اینهاگره زدیم، وجهی ندارد که بگوییم شارع همراه عقلا است و اما اگر از همه این نظریات عبور کردیم و گفتیم حسن و قبح، واقعیت نفس الامری است که تابعی از آراء عقلا، مصالح اجتماعی، نظم، لذت، ألم و امثال اینها نیست و یک حقیقتی است که عقل آن را میفهمد و مطابق آن حکم بر مدح و ذم میکند این دیگر خدا و غیر خدا، شارع و غیر شارع ندارد همه باید این را بپذیرند.
- مناقشه و اشکالی که به این تقریر دوم وارد است این است که این مدح و ذم عقلی چگونه تبدیل به ثواب و عقاب مولوی شرعی میشود؟ عقل میفهمد که صدق و کذب با هم فرق دارد و عقل میفهمدکه این فرق موجب شده است که میشود برای این استحقاق مدح قائل شد. اما اینکه مولا هم میتواند عقاب و ثواب کند عقل مستقلاً این را نمیفهمد.
- در پاسخ به مناقشه مذکور گفته میشود استحقاق عقاب و ثواب مولوی در خود حکم عقل است به این صورت که در همین دنیا، وقتی میگوید این استحقاق مدح دارد و یا استحقاق ذم دارد یعنی قانونگذار میتواند برای این تشویق یا مجازات بگذارد و این در حکم عقل میگنجد.
- در جواب به این پاسخ مذکور گفته میشود که الزامی در این وجود ندارد و حتی در این دنیا هم بین مدح و ذم و مشوقها و کیفرهای حقوقی الزامی وجود ندارد بنابراین پاسخ اول تمام نیست.
در سی و هشتمین جلسه از مباحث درس خارج فقه روابط اجتماعی، استاد معظم آیت الله اعرافی به بیان تفصیلی تقریر دوم و مناقشه نسبت به آن در ملازمه بین حکم عقل و شرع پرداختند که لازم است جهت بهرهمندی از تفصیل مطالب مذکور صوت جلسه این درس را استماع فرمایید.