17 آبان 1403
فقه سیاسی 6
استاد: محمدباقر تحریری
1402.08.13
معرفی پادکست
|
دیدگاه کاربران
با بررسی احکام عقلی و رجوع به کتاب و سنت نتیجه می گیریم که حاکمیت در اسلام یک امر ضروری است. علاوه بر قرآن کریم، با مراجعه به فرمایشات حضرت علی علیه السلام ایشان نیز این ضرورت اجتماعی به خوبی روشن می شود. چرا که سیره ایشان بر جعل ولایات بوده است. مثلاً نامه بلندبالای مالک اشتر گویای همین مطلب است و مشخص میشود که ولایت او در طول ولایت خود امیرالمومنین علیه السلام است.
آنجا که میفرماید، تو متوجه باش که تحت ولایت کسی هستی که خود او تحت ولایت الهی است. این موضوع هم جنبه حقوقی دارد و هم جنبه اخلاقی(اعم از اخلاق الهی و جتماعی).
در خطبههای نهجالبلاغه ملاحظه میکنیم که یا دلالت صریح در حاکمیت الهی و شرایط آن دارد یا دلالت التزامی در این مورد دارد(مثل مقابله با اشخاصی مثل طلحه و زبیر و...)
خطبه سوم(خطبه شقیقه) و خطبه های ۳۴ و ۷۴ و ۱۶۴ و ۱۷۳ تبیین کننده حاکمیت الهی و سیاسی جامعه است.
در همین راستا سیره نبی اکرم نیز بر این اساس بوده است و لحظه ای از حاکمیت جدا نبوده است چه در جنگهایی که حضور نداشتند و شخص دیگری را منصوب میکردهاند چون هر جمعی یک فرمانده میخواهد.
بیشتر روایات اصول کافی نیز در باب ولایت، جایگاه سیاسی ائمه علیهم السلام را بیان میکند. برای تحقق فهم دقیق این مطلب لازم است مقامات ظاهری و مقامات معنوی ائمه را باید بازشناسی کنیم تا مرتکب اشتباه نشویم.
در بیشتر روایات از لفظ امام، حاکم، سلطان و... استفاده شده است که بخوبی گویای حاکمیت سیاسی ائمه است.
آیت الله خویی نیز در منهاج الصالحین به این مورد (فقه سیاسی) اشاراتی دارند.