- پنجمین نظریه در گروه دوم از نظریات حسن و قبح قرار میگیرد یعنی گروهی که حسن و قبح را به امور برونی گره نمیزنند بلکه به عوالم درونی انسان ربط میدهند و بر اساس آن تفسیر میکنند. این نظریه در این گروه دوم قرار میگیرد نظریاتی که در قالب ده دوازده نظریه برشمرده خواهد شد ازلحاظ کلی به سه دسته تقسیم میشود گروه اول نظریاتی که حسن و قبح را به عالم خارج اجتماعی گره میزند گروه دوم به عالم درونی گره میزند و از عواطف شروع میشود و گروه سوم به عالم درون یا عالم بیرون گره نمیزنند بلکه برای آن حقیقت پایدارتری قائلاند.
- نظریه پنجم انتزاع حسن و قبح از عواطف بود و اینگونه بود که هر فعلی که با عاطفه انسانی سازگار باشد آن حسن است و هر چه ناسازگار باشد قبیح است و مراد از عاطفه، عاطفه انسانی است که در انسان متصور است ولی ممکن است کسی عاطفه را تعمیم دهد به موجودات دون انسان یعنی بگوید حیوان هم هست یا آن را کسی به مراتب عالیه انسان تعمیم دهد یعنی بگوید عاطفه در موادی بالاتر هم وجود دارد.
- در نقد نظریه پنجم بیان شد که اگر در جایی عواطف نبود یا عواطف جور دیگری بود انسانهایی قسیالقلب بودند یا انحرافی در مزاج آنها بود که از اذیت دیگران لذت میبرد و به اصطلاح سادیسم داشتند در آنجا ظلم حسن میشود چون با عاطفه خاص او تناسب دارد.
- و میشود اینطور اشکال گرفت که ما فرض میکنیم که عواطف اصلاً وجود نداشت همانطور که گاهی انحراف پیدا میکند آیا درحالیکه عاطفه نیست شما میگویید حسن و قبحی نیست؟ وجدان ما میگوید هست.
در بیستمین جلسه از مباحث درس خارج فقه روابط اجتماعی، استاد معظم آیت الله اعرافی به بیان نظریه پنجم و نقدهای بر آن میپردازند که لازم است جهت بهرهمندی از تفصیل مطالب مذکور صوت جلسه این درس را استماع فرمایید.