- نظریه اول، نظریه تطابق آرا عرف با عقلا بود که گاهی تعبیر عرف میشد و گاهی عقلا و نظریه دوم، نظریهای بود که اینجا نیامده بود و گفتیم میشود مستقلاً آن را طرح کرد این نظریه، نظریه اکثریت بود یعنی چیزی که اکثر عقلا یا عرف آن را بپذیرند و نظریه سوم، نظریه قانون بود و اعتقاد به اینکه خوبی یا بدی برمیگردد به مطابقت و عدم مطابقت با قانون و این نظریه سوم حسن و قبح را برمدار قانون مبتنی میکند.
- در مقام تحلیل این نظریات سه روش وجود دارد: یک روش این است که حقیقتی که دنبال میکنیم و میخواهیم آن را بشناسیم این را با نظریهای که آن را توجیه و تفسیر میکند تطبیق دهیم. راه دوم عکس اولی است درجایی که نظریه صدق میکند که حسن و قبح به معنای اخلاقی و عقلی نیست و نوع سوم این است که جدایی وجود ندارد و در عالم واقع و حتی در عالم افتراض نظریه تفصیلی با واقعیت مورد بحث از هم جدا نیستند اما وقتی به وجدانمان برمیگردیم میبینیم که اینها عین هم نیستند بلکه یکی اساس است و اینها همه برآمده از این اساساند.
- نسبت به نظریه چهارم فقط اشارهای میکنیم چون در بخش اشاعره و معتزله به آن پرداختیم و در ترکیب آیت الله حائری بهعنوان نظریه سوم به شمار آمده است و آن بحث انتزاع حسن و قبح عقلی از تشریع دینی و وحیانی است نه تقنین به مفهوم عقلایی.
- نظریه پنجم تبعیت حسن و قبح از عواطف بشری است و در این نگاه حسن و قبح خارج از انسان نیست. در چهار نظریه قبلی حقیقت حسن و قبح و منتزع عنه را یک امری بیرون از شخص قرار میداد.
- عواطف بخشی از وجود انسان است و انسان مرکب است از منظومهای از امور درونی و گروهی که یکی از آنها عواطف است. عواطف اخص از گرایشهاست.
در نوزدهمین جلسه از مباحث درس خارج فقه روابط اجتماعی، استاد معظم آیت الله اعرافی به تحلیل سه نظریه ابتدایی و بیان نظریه چهارم و پنجم میپردازند که لازم است جهت بهرهمندی از تفصیل مطالب مذکور صوت جلسه این درس را استماع فرمایید.