مقاله
|
معرفی کتاب
|
دیدگاه کاربران
نویسنده در چکیده مقاله آورده است:
نظریههای عدالت اجتماعی معمولاً براساس انتقاد و عدم رضایت از وضع موجود جامعه و به منظور ارائه مدل و الگویی برای برونرفت از وضع موجود و رسیدن به نظم مطلوب عادلانه عرضه میشوند. چرایی و ضرورت نیاز به چنین نظریههایی با مخالفت جدی در سنت فکری لیبرالی روبهرو بوده است و در میان جریانهای اسلامی نیز از زاویهای دیگر و به سبب غنای شریعت، مورد انکار برخی قرار میگیرد. در مقاله حاضر ضمن تبیین مراد از «نظریه عدالت اجتماعی» و ابعاد آن و مروری بر چالشهای انتقادی درباره آن، تلاش میشود نشان داده شود فقه سیاسی چه مشارکتی در نظریهپردازی عدالت اجتماعی میتواند داشته باشد؛ ازاینرو نوشتار حاضر بر آن است سهم و تأثیر مستقیم فقه سیاسی در صورتبندی نظری عدالت سیاسی را بررسی کند و چگونگی نقشآفرینی این دانش در فرایند استقرار عدالت سیاسی را تبیین نماید. همچنین تأثیر و کارکرد غیرمستقیم فقه سیاسی در دیگر ساحتهای نظریهپردازی عدالت را نیز توضیح دهد؛ زیرا ساختار سیاسی جامعه تنها ساختاری است که در دیگر کلانساختارهای حیات جمعی تأثیرگذار است و روزآمدی و توانمندی و پویایی فقه سیاسی میتواند از این طریق بر عادلانه و بهینهشدن دیگر عرصههای عدالت اجتماعی ـ در کنار عدالت سیاسی ـ مؤثر باشد.