- در جلسه قبل گفته شد اصل خودکشی در اسلام حرام است و عقل هم دلالت بر این مطلب دارد و شرع هم به عنوان حکم تکلیفی مولوی میگوید حرام است و همچنین گفتیم که اگر قتل نفس با یک امر اهم تزاحم پیدا کند، قواعد باب تزاحم در آن جریان پیدا میکند.
- تزاحم این است که دو حکم الهی وجود دارد: یکی اینکه حفظ النفس واجب است، قتل النفس حرام است و یکی اینکه انسان خودش را در اختیار کسی که میخواهد او را مثله کند هم قرار ندهد.
- در ما نحن فیه تزاحم واقع میشود مثلاً بین امتثال من و بین آن حرمتی که آنها میخواهند مرتکب شوند و من باید طبق قواعد تزاحم خودم را تطبیق بدهم.
- کسی نسبت به روایت معاویه بن عمار(... يَمُوتُ بِكُلِّ مِيتَةٍ أَنَّهُ لَا يَقْتُلُ نَفْسَهُ ...) نگوید که آدم نباید خودش را به هیچ وجه بکشد حتی اگر تزاحم با یک امر اهمی پیدا کرد مثلاً اگر خودش را نکشد اسرار و اطلاعاتی دارد که تمام این اطلاعات لو میرود و یک کشوری از بین میرود و تزاحمی پیدا میکند، یا اگر تعبیر به تزاحم نکنیم بگويیم این حرمت قتل نفس از این گونه موارد انصراف دارد.
- در بحث قتل آتانازی (قتل ترحّمی) نمیشود گفت یک مصلحت اهمی در کار است و روی آن مصلحت اهم قتل جایز باشد و اگر حیات یک کسی برایش حرجی است مثلاً پول ندارد و قدرت معالجهی خودش را ندارد و حفظ نفس حرجی است، آیا ادله «لاحرج» که در تمام موارد دیگر میآید در اینجا هم جریان پیدا میکند یا نه؟ بنابراین دو بحث داریم: یکی نسبت به وجوب حفظ النفس که «حفظ النفس واجبٌ» و بعد بگويیم آیا این مقیَّد به حرج هست یا نه؟
در هشتمین جلسه از مباحث درس خارج قاعده سلطنت بر اعضاء، استاد معظم آیت الله فاضل لنکرانی پس از بیان خلاصهای از جلسه قبل به فرض تزاحم و رجوع به اهم در صورت تزاحم میپردازند که لازم است جهت بهرهمندی از تفصیل مطالب مذکور صوت جلسه این درس را استماع فرمایید.