معرفی کتاب
|
دیدگاه کاربران
استاد مدرسی در این درس به امکان استناد به آیه «وَ شَاوِرْهُمْ فی الْأَمْرِ» برای اثبات وجوب تشکیل نهاد قانونگذاری انتخابی، مانند پارلمانهای متداول، پرداختند. ایشان ابتدا با تکیه بر نظریهی «وضع لفظ برای روح معنا» به بررسی این استدلال پرداختند و مجموعهای از اشکالات را به دو دستهی بنایی و مبنایی تقسیم کردند.
در اشکالات بنایی، استاد بیان کردند که حتی اگر بپذیریم لفظ «مشاوره» برای روح معنا وضع شده، این معنا حداکثر دلالت بر بهرهگیری از نظر دیگران برای کشف واقع دارد و شامل الزام به ساختار خاصی مانند پارلمان نمیشود. همچنین، امر به مشورت لزوماً به معنای پذیرش بیقید و شرط نظر مشاور نیست، و چیزی که در نهادهای قانونگذاری امروزی دیده میشود، بیشتر حالت الزامی دارد تا مشورتی.
در بخش اشکالات مبنایی، استاد توضیح دادند که نظریه وضع برای روح معنا، ادعایی عام است که فقط بر چند مثال جزئی تطبیق یافته و قابل تعمیم به همه الفاظ نیست. ایشان با ذکر مثالهایی مانند «مداد»، «صندلی» و «چاقو» نشان دادند که اگر الفاظ برای روح معنا وضع شده باشند، باید بر اشیای مشابه نیز بهصورت حقیقی اطلاق شوند، در حالی که در عمل چنین نیست و این موارد استعمال مجازی دارند.
سپس تحلیلی دربارهی چگونگی گسترش معنای الفاظ ارائه شد و اقسام آن، از جمله وضع ابتدایی برای معنای عام، ارتکاز ضمنی در ذهن واضع، و توسعه عرفی در طول زمان تبیین گردید. استاد نتیجه گرفتند که لغت و زبان پدیدهای عرفی است و نمیتوان ادعا کرد که همیشه بر اساس روح معنا عمل شده است. بنابراین، حتی اگر نظریهی روح معنا پذیرفته شود، باز هم نمیتواند اثباتکنندهی لزوم تشکیل نهاد قانونگذاری انتخابی بر اساس این آیه باشد.