تقریرات و متون آموزشی
|
معرفی کتاب
|
دیدگاه کاربران
در این جلسه ابتدا، در تکمیل جوابی که در جلسه قبل به اشکال عدم شمولیت عمومات معاملات نسبت به قرارداد اختیار معامله بیان شد، مویداتی ذکر میشود.
مویدات عدم اختصاص معوض در بیع به عین
نتیجه بررسی اشکال اوّل: اشکال اوّل وارد نیست و مفهوم بیع منحصر در تملیک عین -چه عین خارجی و چه کلی الذمة- نیست بلکه اعم از عین و حق و منفعت و انتفاع میباشد.
اشکال دوم: الزاما نیازی نیست که مبیع در بیع عین باشد ولی حداقل باید چیزی یا مالی باشد که به فروش میرسد اما طبق مبنای مرحوم خویی، حق همان حکم است لذا مبادلة مال به مال در قرارداد اختیار معامله رخ نمیدهد
جواب: این اشکال تنها بر طبق مبنای مرحوم خویی مطرح میشود و از اختصاصات آن بزرگوار میباشـد و خـلاف نظـر مشـهور فقهـاء میباشـد اگـر نگوییم جلّ فقها غیر از ایشان، برخلاف این نظر را دارند و میگویند که «حق» نیز امر مجعول عقلائی است.
نتیجه بررسی اشکال دوم: این اشکال مبنایی است و برخلاف وجدان و فهم عرف و عقلاء است، زیرا که عقلاء هر سهی حکم و حق و ملکیت را به تفکیک قائل هستند و حکم و حق را یکی نمیدانند.
اشکال سوم: دلیل شما از نظر صغروی اشکال دارد یعنی اینکه در قراداد اختیار معامله حقی وجود دارد، اشکال دارد. تقریب دوم اقوی است.
جواب تقریب اوّل: در بحث اختیار معامله، عقلائاً این تعهد، حق زا است و عقلاء شخص مقابل را صاحب حق میدانند یعنی عرفاً در اینجا به مجرد تعهد یک طرف، برای طرف مقابل «حق» موجود میشود -یا حق خرید و یا حق فروش-.
جواب تقریب دوم: تمام معاملات بر ذمه اینگونه است که قبل از معامله چیزی بر ذمه نیست. دلیلی نداریم که مبیع حتما قبل از بیع میبایست که مالیت داشته باشد بلکه نوعا همزمان با بیع، مبیع مالیت پیدا میکند.
اشکال چهارم: در قرارداد اختیار معامله، بیع ازمانی رخ میدهد و بیع ازمانی مورد اشکال است. => ادامه این اشکال در جلسه بعدی بررسی شده است.